گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

در ره تو ز دیده پا کردم

خاک پایت به دیده جا کردم

بستم از هر چه بود چشم امید

پس به روی تو دیده وا کردم

سینه را از خیال غمزه تو

هدف ناوک بلا کردم

هر نمازی که روی در قبله

دور از ابروی تو ادا کردم

چون تو برداشتی ز رخ پرده

پیش ابروی تو قضا کردم

دوش در ترک عشق با جامی

تا دم صبح ماجرا کردم

گفت برخیز کز محالات است

ترک کاری که عمرها کردم