دردا که درآمد به درت پای به سنگم
شد پای گذشتن ز سر کوی تو لنگم
دربسته و دیواربلند است برون آ
کز تنگدلی با در و دیوار به جنگم
اول رخ من زرد شد آنگاه به خون سرخ
سودای تو گرداند بسی رنگ و رنگم
خلوتگه وصل است مکن بند قبا تنگ
کز پیرهنت هم من دلخسته به تنگم
شد قامت من چنگ و نوای طربم نیست
سر رشته وصل تو نیفتاد به چنگم
روی تو مرا آینه صنع الهیست
گو خط تو مپسند برآن آینه زنگم
گفتی که چو جامی ز سر جان بگذر زود
در معرض حکم تو چه امکان درنگم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا خیل غمت خیمه زد اندر دل تنگم
از تنگ دلی با در و دیوار به جنگم
گر کشته ز عشق تو شوم صاحب نامم
ور زنده کوی تو روم مایهٔ ننگم
در ورطهٔ شوق تو چه اندیشه ز بحرم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.