چون تاب نیاری که به تو دیده فروزم
آن به که به مژگان ز رخت دیده بدوزم
تنگ آمدی از من مگشا در نظرم روی
بگذار که از آتش شوق تو بسوزم
خواهم چو مه نو ز تو انگشت نما شد
زینگونه که کاهد غم تو روز به روزم
دل خون شد و سر خاک به راه غم عشقت
در دل غم و در سر هوس توست هنوزم
شب شعله آهم ز تو بر سقف علم زد
هر نی شد ازان مشعله خانه فروزم
از کشمکش هجر کمانیست خمیده
این تن که بر او خشک شده پوست چو توزم
مو گفتم و جامی زمیان تو سخن راند
جز خاطر دانا که کند فهم رموزم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نازک تر از ایام بهارست تموزم
خورشید فرو می چکد از چهره روزم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.