ایستاده به سر از آه دمادم دودم
من همانا شده از آه الف ممدودم
همچو دودم ز خود ای شمع چه می سازی دور
گرنه پیشت ز سیه کاری خود مردودم
برمن دلشده هر رنج که بود از من بود
ترک خود کردم و از رنج جهان آسودم
چهره سودن به کف پای تو ترک ادب است
اینقدر بس که به خاک کف پایت سودم
باده عشرتم از خون جگر صاف نشد
گرچه عمری ز مژه خون جگر پالودم
من ز دید تو چه لافم که تو پاک آینه ای
هرچه در چشم من آمد که تویی من بودم
چند گویی که مکن سجده خوبان جامی
پیش هر کس که برم سجده تویی مسجودم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا چه شکوه بود از اختر نامسعودم
که به تعداد سگان در شه معدودم
گرچه بردیم بسی رنج زایام فراق
برد در کوی ایاز عاقبت محمودم
لله الحمد که در کوی مغان معتبرم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.