گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

سوار من که غبار رهش به ماه رسید

نشسته گرد به رخ چاشتگه ز راه رسید

چو مه به موکب سیاره بود شبگیرش

ولی جریده چو خورشید چاشتگاه رسید

پناه ساخته خورشید را به مشکین چتر

به فرق راه نشینان بی پناه رسید

ز کوس شاهی و بانگ سپاهیش برخاست

خروش و ولوله از شهر و کو که شاه رسید

سرم ز طارم عزت به خاک پاش فتاد

ز آستان مذلت به صدر جاه رسید

نکرده دعوی عشقش هنوز سینه به آه

ز اشک سرخ من از هر مژه گواه رسید

چه نعره ها که برآمد ز صوفیان از ذوق

چو نظم دلکش جامی به خانقاه رسید