گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

وقت گل خوش آن که جا بر طرف گلشن می‌کند

دیده را زآب روان و سبزه روشن می‌کند

خانه دل را که از دود زمستان تیره بود

در حریم بوستان از دیده روزن می‌کند

همچو نرگس می‌نهد بر کف به عشرت جام می

پای سرو و سایه گلبن نشیمن می‌کند

می‌نشاند گل‌رخی یا لاله‌رویی پیش خویش

گردش از گل توده و از لاله خرمن می‌کند

با سپاه محنت و غم بر سر جنگ است باغ

زاه زره از سبزه و خنجر ز سوسن می‌کند

می‌نهد از عنبر تر لاله بر آتش بخور

وز بخورش گل عبیر جیب و دامن می‌کند

گر صراحی ریخت خون توبه جامی چه باک

هر زمان خون دگر زین سان به گردن می‌کند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode