وقت گل خوش آن که جا بر طرف گلشن میکند
دیده را زآب روان و سبزه روشن میکند
خانه دل را که از دود زمستان تیره بود
در حریم بوستان از دیده روزن میکند
همچو نرگس مینهد بر کف به عشرت جام می
پای سرو و سایه گلبن نشیمن میکند
مینشاند گلرخی یا لالهرویی پیش خویش
گردش از گل توده و از لاله خرمن میکند
با سپاه محنت و غم بر سر جنگ است باغ
زاه زره از سبزه و خنجر ز سوسن میکند
مینهد از عنبر تر لاله بر آتش بخور
وز بخورش گل عبیر جیب و دامن میکند
گر صراحی ریخت خون توبه جامی چه باک
هر زمان خون دگر زین سان به گردن میکند