نام لبت چون به زبان می آید
آب حیاتم به دهان می آید
هر نفسی پیش لب جانبخشت
خضر به دریوزه جان می آید
رخش جفا بر سر ما می رانی
فتنه رها کرده عنان می آید
چهره چو گل گرد چمن می گردی
بلبل مسکین به فغان می آید
بی گل تو جلوه سوسن برمن
سختتر از زخم سنان می آید
کوه بلا شد غم عشقت لیکن
بر دل عاشق نه گران می آید
در صفت لعل لبت جامی را
بین چه رنگین سخنان می آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از دل رفته نشان میآید
بوی آن جان و جهان میآید
نعره و غلغله آن مستان
آشکارا و نهان میآید
گوهر از هر طرفی میتابد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.