به بزم وصل ما و من نگنجد
همه جان شو که آنجا تن نگنجد
میان عاشق و معشوق تنگ است
چنان صحبت که پیراهن نگنجد
دل تنگم چه جای محمل عشق
شتر در چشمه سوزن نگنجد
ز داغت دل چنان پر لاله باغیست
که در وی سوری و سوسن نگنجد
ز لعلت دمبدم چندان در اشک
فروریزم که در دامن نگنجد
ز دود دل چنان شد خانه ام پر
که نور ماه در روزن نگنجد
خیالش را مکن جامی به دل جای
بساط شاه در گلخن نگنجد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هوایت در دماغ من نگنجد
خیالت در سر سوزن نگنجد
به زلفت دل نبستم، زانکه سگ را
کمند شاه در گردن نگنجد
به دامن چون چکانم گریه از چشم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.