ترانه های تحیت سرودهای درود
نثار مجلس سلطان عاقبت محمود
بلند مرتبه شاهی که صبح و شام بود
ز جرعه ریزی او لعل دلق چرخ کبود
سحاب وار دهد فیض عاطفت بادا
همیشه سایه او بر جهانیان ممدود
زبان به توبه و دل مایل می ای ساقی
بشو دهانم ازین توبه شراب آلود
صفای صفوت جام تو دید صوفی شهر
به پیش آن چو صراحی نهاد سر به سجود
لباس عشرت ما چاک شد مغنی کو
که یک دو بخیه زند بر وی از بریشم عود
ز پیر میکده جامی مپوش حاجت خویش
که حاجت است کلید در خزانه جود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش و تحیت از پادشاه محمود میپردازد و او را به عنوان شاهی بزرگ و با مرتبه توصیف میکند که در صبح و شام در حال خدمت به مردم است. شاعر به عواطف و مهربانی او اشاره میکند و خواهان برکت و سایه او بر جهان است. او همچنین به جمال و شیرینی شراب اشاره کرده و از ساقی میخواهد که او را از توبه دور کند. در ادامه، شاعر از زیبایی و لطافت جام شراب میگوید و از مغنی درخواست میکند که چاکهای عشق را دوخته و پوشانده کند. همچنین، او به حاجتهای خود در میکده اشاره میکند و میگوید که باید به جای درخواست مستقیم، کلید درخواست را از لطف و جود پادشاه بگیرد.
هوش مصنوعی: آوازها و سرودهایی که به عنوان سلام و احترام به محفل و مراسم پادشاه محمود عزت و احترام میگذارند.
هوش مصنوعی: شاهی با قامت بلند و مرتبهای عالی، که صبح و شب به خاطر یک جرعه نوشیدنیاش، دلق آبی رنگش مثل لعل درخشان میدرخشد.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر خواست و امیدی است که برکتی از عشق و محبت باری دیگر بر آدمیان نازل شود. همچنین، اشاره دارد به این که این محبت و عواطف باید همیشه معمول و گسترده باشد و سایهاش بر تمام مردم سایه بیفکند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، زبانم به توبه گویاست و قلبم مایل به خوشی و شادابی. از این توبه که میگوید، دهانم را پر از شراب کن.
هوش مصنوعی: صوفی شهر با دیدن زیباییهای خالص و زلال جام تو، مانند گلدانی با سر به سجده رفت.
هوش مصنوعی: لباس شادی ما پاره شد، اکنون چه کسی هست که بتواند دو بخیه بر آن بزند و آن را از این پارگی ترمیم کند؟
هوش مصنوعی: از پیر میکده (محل نوشیدن شراب) نخواه که برایت جامی بیاورد، زیرا خواستهات همانند کلید است که برای باز کردن در خزانه بخشش نیاز دارد. به عبارتی دیگر، برای رسیدن به خواستههایت باید به درستی و به میزان لازم عمل کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود
چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود
خدای را بستودم، که کردگار من است
زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود
همه به تنبل و بند است بازگشتن او
[...]
همی روی و من از رفتن تو ناخشنود
نگر به روی منا تا مرا کنی پدرود
مرو که گر بروی باز جان من برود
من از تو ناخشنود و خدای ناخشنود
مرا ز رفتن تو وز نهیب فرقت تو
[...]
از اهل ملک در این خیمهٔ کبود که بود
که ملک ازو نربود این بلند چرخ کبود؟
هر آنکه بر طلب مال، عمر مایه گرفت
چو روزگار بر آمد نه مایه ماند و نه سود
چو عمر سوده شد و، مایه عمر بود تو را
[...]
خزان ببرد ز بستان هر آن نگار که بود
هوا خشن شد و کهسار خشک و آب کبود
نگارهای نو آئین ز گلستان بسترد
پرندهای بهاری ز بوستان بربود
ز کله های بهاری نه بوی ماند و نه رنگ
[...]
ز بار نامه دولت بزرگی آمد سود
بدین بشارت فرخنده شاد باید بود
نمونه ای ز جلالت به دهر پیدا شد
ستاره ای ز سعادت به خلق روی نمود
به باغ دولت و اقبال شاخ شادی رست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.