چنین که سالک ما می نهد قدم کج مج
هزار مرحله افزون بود ازو تا حج
نتافت بر همه ذرات کون خورشیدی
که سیر او نه به قطع دقایق است ودرج
چو اقرب است به ما نور او ز حبل ورید
چه احتیاج به بسط دلایل است و حجج
به چشم راست نگر هر کجا کجی بینی
که هست راستی ابرو آنکه باشد کج
برآستان تو گفتم که سر زدم عمریست
هنوز نبودم امید فتح باب فرج
دوباره گفت علی قرع بابنا دم دم
فان من قرع الباب و استدام ولج
هوای عالم وحدت اگر کنی جامی
بغیر راه ملامت مرو به هیچ نهج
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بناز دست ولی کرده یار با بگماز
برنج روی عدو کرده جفت با آرنج
فتاد در دل فیض اشتیاق چون تو شهی
کمینه بنده خاک در تو بودی کاج
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.