گنجور

 
جامی

پیری دیدم خمیده قامت

دنبال جنازه جوانی

با او به زبان حال می گفت

گریان گریان به هر زبانی

رفتی تو چو تیر و من بماندم

در قبضه دهر چون کمانی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode