راهت از دیده رفتنم هوس است
سر به راه تو خفتنم هوس است
هر شبی بر خیال مقدم تو
خانه دیده رفتنم هوس است
نیست سر دلم بجز هوست
لیکن این سر نهفتنم هوس است
خواهمت از لطیفه لب خندان
لعل سیراب سفتنم هوس است
بی جمالت چو غنچه تنگدلم
با تو چون گل شکفتنم هوس است
ناسزایم مکن حواله به کس
کز زبانت شنفتنم هوس است
هست در حال خویش جامی لال
حال او با تو گفتنم هوس است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حالِ دل با تو گفتنم هوس است
خبرِ دل شِنُفتَنَم هوس است
طَمَعِِ خام بین که قِصهٔ فاش
از رقیبان نَهُفتَنَم هوس است
شبِ قدری چنین عزیزِ شریف
[...]
راز دل با تو گفتنم هوس است
خبر دل شنفتنم هوس است
بفرست از برت نسیم وصال
غنچه دل شکفتنم هوس است
با تویی خویشتن به خلوت انس
[...]
حرف آن لب شنفتنم هوس است
سخن از باده گفتنم هوس است
سر او را که اظهر است از شمس
باز در دل نهفتنم هوس است
چون صبا خاک راه جانان را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.