گنجور

 
جامی

راهت از دیده رفتنم هوس است

سر به راه تو خفتنم هوس است

هر شبی بر خیال مقدم تو

خانه دیده رفتنم هوس است

نیست سر دلم بجز هوست

لیکن این سر نهفتنم هوس است

خواهمت از لطیفه لب خندان

لعل سیراب سفتنم هوس است

بی جمالت چو غنچه تنگدلم

با تو چون گل شکفتنم هوس است

ناسزایم مکن حواله به کس

کز زبانت شنفتنم هوس است

هست در حال خویش جامی لال

حال او با تو گفتنم هوس است

 
 
 
حافظ

حالِ دل با تو گفتنم هوس است

خبرِ دل شِنُفتَنَم هوس است

طَمَعِِ خام بین که قِصهٔ فاش

از رقیبان نَهُفتَنَم هوس است

شبِ قدری چنین عزیزِ شریف

[...]

فیض کاشانی

راز دل با تو گفتنم هوس است

خبر دل شنفتنم هوس است

بفرست از برت نسیم وصال

غنچه دل شکفتنم هوس است‏

با تویی خویشتن به خلوت انس

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
سعیدا

حرف آن لب شنفتنم هوس است

سخن از باده گفتنم هوس است

سر او را که اظهر است از شمس

باز در دل نهفتنم هوس است

چون صبا خاک راه جانان را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه