چو در طریق ارادت نگار ما دودل است
به هر کجا رود از کوی یکدلان بحل است
ز چین به لوح جبینش هزار نقش خطاست
چه سود ازانکه رخش رشک صورت چگل است
ز لطف و قهر وی آسودگی نیابد کس
مزاج او چو نه در طور حسن معتدل است
به تیغ فرقت ازو به که بگسلم پیوند
به زلف او رگ جانم اگرچه متصل است
چو ریخت بیگنهم خون ز عکس خون من است
که سرخ گشته رخ او نه آنکه منفعل است
گیاه مهر چه بویم ازو که دست قضا
فشانده تخم جفا کاریش در آب و گل است
به دلبری که نبود اهل، داد دل جامی
کنون ز کرده خود پیش اهل دل خجل است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و معشوق است که به زیبایی و پیچیدگیهای رابطه عاشق و معشوق میپردازد. شاعر از عدم ثبات و دودلی در عشق میگوید و بیان میکند که زیبایی معشوق باعث حسرت و اندوه عاشق میشود. او به تضادهای موجود در احساسات اشاره میکند، از جمله لطف و قهر معشوق که باعث عدم آرامش دیگران میشود. همچنین، شاعر از وابستگی عاطفی خود به معشوق سخن میگوید و ابراز میکند که زیبایی معشوق تا چه حد بر احساسات او تأثیر میگذارد. نهایتاً، به عدم وجود صداقت و انصاف در دلبر اشاره کرده و میگوید که معشوق به جای آنکه اهل وفا باشد، خود باعث شرمساری عاشق میگردد.
هوش مصنوعی: وقتی که در مسیر عشق به محبوبم تردید دارم، هر جا که برود، از کوی دوستان واقعی در امان است.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت چهره اشاره دارد و بیان میکند که زیبایی ظاهری به تنهایی کافی نیست. حتی اگر چهره فرد زیبا باشد و مورد توجه قرار گیرد، اگر شخصیت و ویژگیهای درونی او نیکو نباشد، این زیبایی ارزشی ندارد و برعکس، ممکن است تنها جنبهای ظاهری و زودگذر باشد. در واقع، توجه به ابعاد داخلی و انسانی افراد مهمتر از زیبایی ظاهری است.
هوش مصنوعی: هیچکس از لطف و خشم او آسودهخاطر نمیشود؛ زیرا حال و روح او همانند طبیعتی که در آن توازن و اعتدالی وجود ندارد، ناپایدار و غیرقابل پیشبینی است.
هوش مصنوعی: بهتر است که به خاطر جدایی از او، ارتباطم را قطع کنم، حتی اگر رگ جانم به زلف او گره خورده باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که خون بیگناهی ریخته میشود، نشاندهنده این است که سرخی چهره او به دلیل خون خودش است و او نیست که تحت تأثیر قرار گرفته باشد.
هوش مصنوعی: باید بگویم که در دل این گیاه محبت چه عطر و بویی میتوان حس کرد، در حالی که تقدیر به گونهای آن را در آب و خاک پرورش داده که نشان از دستکاری و بیوفایی دارد.
هوش مصنوعی: دل من به عشق کسی میتپد که به دلبری و محبت مشغول نیست. حالا، در میان این عشق، جامی از دل بر خود میزنم، اما در برابر کسانی که اهل عشق و احساس هستند، شرمنده و خجالتزدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در این زمانه رفیقی که خالی از خِلَل است
صُراحیِ میِ ناب و سَفینهٔ غزل است
جَریده رو که گذرگاهِ عافیت، تنگ است
پیاله گیر که عُمرِ عزیز بیبَدَل است
نه من ز بیعملی در جهان مَلولَم و بس
[...]
خیال خال لبت تخم مزرع امل است
هوای خط تو ختم صحیفه عمل است
اگر نه رقعه قتل من آرد از تو رسول
رسول قاصد جان رقعه نامه اجل است
زکات آن لب میگون به می پرستان ده
[...]
ز بحر چرخ به کشتی عمر صد خلل است
دواش بحر شراب و سفینه غزل است
می رقیق چو نقد حیات بیمثل است
بت شفیق چو عمر عزیز بیبدل است
به وصل او ندهم راه احتمال ای عشق
[...]
هزار حسن عبادت نه زشتی عمل است
متاع من دل مجذوب و مستی ازل است
یکی است نقد حکیمان و حسن نادانان
هر آن چه در کتب حکمت است در مثل است
کسی که گشته به تقلید آدمی سیر ت
[...]
بنای توبه ز ابر بهار در خلل است
می دوآتشه عمر دوباره را بدل است
ز شام تا دم صبح است وقت می خوردن
میان روز، بط می خروس بی محل است
کجاست ساغر می تا مرا کند بلبل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.