زهی از دو رخ شاه دنیا و دین
به مهر کتف خاتم المرسلین
ز خاتم سیمان ازان ملک یافت
که نام تواش بود نقش نگین
یسار است دنیا یمین آخرت
به زیر نگینت یسار و یمین
چو طوبی به نعلین تو سود سر
رسیده سر او به عرش برین
بود حاصل چشم حق بین تو
چه عین الیقین و چه حق الیقین
تویی آفرین گو بر ایزد که کرد
تو را از همه آفرینش گزین
هزار آفرین باد بر جان تو
به هر آفرین از جهان آفرین
سگ بندگان تو جامی که هست
سگان تو را بنده کمترین
به سر در رهت گر تواند شتافت
نیاید دگر پای او بر زمین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسی خسرو نامور پیش ازین
شدستند زی ساری و ساریان
شنیدم ز دانا دگرگونه زین
چه دانیم راز جهان آفرین
جزیره یکی بد بیونان زمین
کروتیس بدنام [و] شهری گزین
هزاران درود از جهان آفرین
سوی روضهٔ سید المرسلین
اگر نیستی بندشان داد و دین
ربودی همی این از آن آن ازین
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.