به شب فروخته رو خانهٔ که میپرسی
به شمع ره سوی کاشانهٔ که میپرسی
به عشوه در حرم کعبه پرسیم خانه
چه کعبه و چه حرم خانهٔ که میپرسی
ز زلف و خال تو دلهای ما گرفتارند
خبر ز دامگه و دانهٔ که میپرسی
به هر زبان ز تو افسانهای و خستهدلان
نهاده گوش که افسانهٔ که میپرسی
دل هزار کس از عشق توست دیوانه
ولی تو از دل دیوانهٔ که میپرسی
ز جام لعل تو مست است عقل ازو هردم
حدیث ساغر و پیمانهٔ که میپرسی
یکیست گنج به ویرانه جهان جامی
سراغ گنج به ویرانهٔ که میپرسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی عشق و جاذبههایی میپردازد که قلبها را به خود مشغول کردهاند. فرد شاعر در جستجوی حقیقت و عشق، به سؤالاتی اشاره میکند که از دیگران درباره محبوبش میپرسد. او به زیباییهای محبوب، مانند زلف و خال، و تأثیر آنها بر دلها اشاره میکند و تأکید مینماید که همه از عشق او دیوانهاند. در نهایت، او میگوید که در این ویرانه دنیا، گنجی وجود دارد و به دنبال سراغ این گنج است. عاشقانهها و جستجوی حقیقت در کنار هم در این شعر مشاهده میشود.
هوش مصنوعی: به تاریکی شب توجه کن؛ وقتی از خانهای میپرسی، این شمع است که به تو راه رسیدن به آن خانه را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: در حرم کعبه با ناز و عشوه میپرسیم منظور از خانه و کعبه چیست؟ خانهای که دربارهاش میپرسی، خود حرم است.
هوش مصنوعی: دلهای ما به خاطر زلف و خال زیبایت در بند و گرفتارند. وقتی از دام و تلهای که به آن اشاره میکنی سؤال میکنی، خبر داریم.
هوش مصنوعی: هر زبانی که صحبت کنی، داستانی از تو وجود دارد و دلهای خستهای گوش میدهند که داستان چه کسی را میخواهی بپرسی.
هوش مصنوعی: دلهای بسیاری به عشق تو دیوانه شدهاند، اما تو از دل چه کسی که دیوانه است، سوال میکنی؟
هوش مصنوعی: عقل انسان به شدت تحت تأثیر زیباییهای تو قرار گرفته و هر لحظه سخن از جام و مینوشی دارد که تو از آن میپرسی.
هوش مصنوعی: در این دنیا که به ظاهر خالی و ویران به نظر میرسد، یک گنج پنهان وجود دارد. وقتی از دیگران درباره این گنج میپرسی، به درستی نمیدانند که چه چیز ارزشمند و پنهانی در این ویرانی نهفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلا، ز باده و خُمخانهٔ که میپرسی؟
ز چشم و غمزهٔ مستانهٔ که میپرسی؟
هزار خانه برانداخت عشق عالمسوز
درین خرابه تو از خانهٔ که میپرسی؟
گذشت نوبت کیخسرو و فریدون شد
[...]
دلا ز نرگس مستانهٔ که میپرسی؟
سری به خواب خوش، افسانهٔ که میپرسی؟
اسیر سلسله تست عالمی، لیکن
تو حالت دل دیوانهٔ که میپرسی؟
مگو که یار دگر خانه ساخت در دل تو
[...]
بگو به یار که کاشانهٔ که میپرسی
منم خراب تو ویرانهٔ که میپرسی
حدیث زلف تو امشب حکایتی است دراز
تو خوابناک ز افسانهٔ که میپرسی
منم که خلوت دل کردم از غمآبادت
[...]
خراب گشته ز ویرانه که می پرسی
شکایت از دل دیوانه که می پرسی
ز شیخ و شاب نسبنامه که می جویی
حدیث عاقل و دیوانه که می پرسی
اگر چراغ نباشد گلاب کی باشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.