گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

ای ز چشمم اشک خونین ریخته

خون مردم را به خاک آمیخته

آن نه گلبرگ است بل کز رشک تو

گل شکوفه کرده خون برریخته

بر سرآشفته حالان صد بلا

زلفت از هر تار مو آویخته

چشم و ابرویت پی تاراج دین

فتنه ها از گوشه ها انگیخته

قطع میدان فراقت چون کنم

توسن صبرم عنان بگسیخته

خواسته رسم خطت نقاش صنع

سوده مشک ناب و برگل بیخته

هیچ دانی کیست جامی بر درت

بنده ای از خواجگی بگریخته

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode