نوازشنامه ای آورد باد از حضرت جانان
مخلد باد بر فرق گدایان ظل سلطانان
نه نامه بل سجلی بندگان را بهر آزادی
ز عار بادپیمایان و عهد سست پیمانان
بیاضش نوربخش دیده جمعی غم اندیشان
سوادش مایه جمعیت مشتی پریشانان
فشاندم جان چو آمد همره قاصد خیال او
وز این کم خدمتی شرمنده ام از روی مهمانان
فراقش کافری آمد مسلمان کش نمی دانم
چه سان از دست این کافر برم جان ای مسلمانان
چو گردد تنگ بر من عالم از هجران او هر شب
نهم رو در بیابان تمنا بارگی رانان
به سرحد دیار او رسانم خویش را وانگه
درآیم در حریم او پس از رخصت ز دربانان
ببینم طلعتش از دیده پر نم گهرریزان
ببوسم آستینش بر دو عالم دامن افشانان
ندیده سیر دیدار وی از بیم ملال او
روانی باز پس گردم دعاگویان ثنا خوانان
همی زی شاد و خرم با خیالات خوش ای جامی
که نبود جز خیالی این جهان پیش خدادانان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و اشتیاق فردی به محبوبش میپردازد. شاعر از نامهای که باد از سوی محبوب میآورد صحبت میکند و آن را نشانهای از طراوت و نعمت میداند. او احساس شرمندگی میکند که نتوانسته به درستی از مهمانان و محافلشان پذیرایی کند. فراق محبوب برای او سخت و طاقتفرساست و او در جستجوی وصال آن محبوب، به بیابانگردی میافتد. شاعر در نهایت به آرزوی دیدار محبوبش میرسد و به بوسیدن آستین او میاندیشد، در حالی که حسرت جدایی و غم دوری از او را در دل دارد. این شعر همچنین به توضیح ابعاد معنوی و خیالی عشق و زیباییهای آن میپردازد.
هوش مصنوعی: باد با نوازشهای ملایمش پیامی از جانب محبوب به همراه آورد، که پر از محبت و رحمت است. این پیام بر سر گدایان، که تحت سایه سلطنتها زندگی میکنند، مینشیند و به آنها امید و شادی میدهد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نه نامهای نوشته شده و نه سندی وجود دارد که آزادی بندگان را اعلام کند. این آزادی در برابر ننگ کسانی که به پیمانهای سست و نااستوار خود وفادار نیستند، به دست آمده است.
هوش مصنوعی: سفیدی آن باعث روشنایی چشم عدهای از افرادی شده که غمگیناند، و سیاهیاش به جمع شدن گروهی از انسانهای آشفته کمک کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی که پیامآور خیال او آمد، جانم را فدای او کردم و از این که به عنوان خدمتکارش در برابر مهمانانش کمکاری کردهام، احساس شرمندگی میکنم.
هوش مصنوعی: دوری از او برایم مثل کفر است، هرچند که من مسلمانم. نمیدانم چطور از دست این کافر رهایی پیدا کنم، ای مسلمانان!
هوش مصنوعی: وقتی که زندگی بر من سخت میشود و دوری او در دل خود حس میکنم، هر شب به بیابان میروم و آرزوی دیدن او را در دل دارم.
هوش مصنوعی: به سرزمین او خواهم رفت و سپس اجازه گرفته، وارد حریم مقدس او خواهم شد.
هوش مصنوعی: میخواهم چهرهاش را ببینم و اشکهایم مانند mروید در دلم بریزد. آستینش را میبوسم و دامنش را که بر دو عالم افشان شده، احترام میگذارم.
هوش مصنوعی: من از ترس اینکه مبادا او ناراحت شود، با اینکه دور هستم، در خیال دیدار او هستم و دعاگویان و ستایشکنندگان او در ذهنم هستند.
هوش مصنوعی: بیشتر خوش و شاد زندگی کن و با خیالهای خوب روزگار بگذران، ای جامی که در حقیقت بیشتر از یک خیال، چیزی در این جهان برای دانایان وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حکایت کرد باد از گل، گل از پیراهن جانان
که نبود بوی جانان جز نصیب پاکدامانان
پر از لاله ست صحرا داغ هجران دیده ای گویی
گذشته ست آن طرف از دیده ها خون دل افشانان
تو خوش زی ای به بزم وصل در سر ساغر عشرت
[...]
خوشاب بزمی که سرخوش از شراب صحبت جانان
برقص آیم چو مستان دستکوبان پایافشانان
بیک جام میم کافر شناسد زاهد و داند
مسلمان خویش را و میخورد خون مسلمانان
ز بیقدری کشم از آسمان نازی درین محفل
[...]
اگر از حال ما پرسی بپرس از طرّهٔ جانان
پریشانان نکو دانند احوال پریشانان
ملک آسوده در خلوتسرا و دادخواهان را
دریغا خون کند در دل تغافلهای دربانان
نکویان سستپیمانان و من داغم درین گلشن
[...]
گدایان را، هوای بزم سلطانی و، سلطانان
نشانده بر در دولت سرا، بیرحم دربانان!
نشسته جانفشانان بر سر راهش من و، ترسم
که از من بگذرد با غیر، بر من دامنافشانان
مرا عهدی است با خوبان، بسی محکم؛ چه سود اما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.