از در بسته و دیوار بلند تو به تنگ
آمده با در و دیوارم ازین غصه به جنگ
گفته ای شب در ما چند زنی این نه درست
از دل سخت تو بر سینه همی کوبم سنگ
تا به گوش تو رسد ناله من می خواهم
که به بزم تو کنم از رگ جان رشته چنگ
داده ام دل به تو از صورت مژگان تو پر
بسته ام بر کمرت ترکشی از تیر خدنگ
چه کنم چاره که کردند درین لجه نیل
گوهر وصل تو را تعبیه در کام نهنگ
نبرد نقش خط سبز تو را گریه ز دل
نشود پاک به شستن ز رخ آینه زنگ
نام جامی چه بود ننگ همه بدنامان
رند رسوا شده از نام نکو دارد ننگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات عمیق و دلتنگیاش اشاره میکند. او به جنگی که با خودش و غم و اندوهش دارد، پرداخته و از احساس بیپناهی و تنهاییاش در برابر در و دیوار میگوید. شاعر تلاش میکند که صدای نالهاش به معشوق برسد و او را به جشن و سرور دعوت کند. او از زیباییهای معشوق و تاثیرش بر دلش میگوید و به چالشهایی که در مسیر وصال با معشوق وجود دارد، اشاره میکند. در نهایت، اشاره به ننگ و رسوایی در دنیا دارد و بر اهمیت نام نیک تأکید میکند.
هوش مصنوعی: از در و دیوار بسته و بلند، به شدت ناراحت و خسته شدم. این وضعیت مرا به شدت آزار میدهد و از این غم و اندوه در حال مبارزهام.
هوش مصنوعی: تو گفتهای که در دل شب چندین بار به یاد من میزنی، اما این درست نیست. من از دلِ سخت تو سنگی را بر سینهام میکوبم.
هوش مصنوعی: میخواهم نالهام به گوش تو برسد و از جانم به جشن تو آهنگی بسازم.
هوش مصنوعی: دل خود را به تو سپردهام و جذابیت مژگانت باعث شده که احساساتم را به تو وابسته کنم. همچنین، با واژهای استعاری میگوید که به خاطر زیباییات به نوعی تحت تاثیر قرار گرفتهام و این زیبایی مثل تیر کمان است که به قلبم اصابت کرده است.
هوش مصنوعی: چه کار کنم که در این عمق تیره و تار، گوهر وصالت را در دهان یک ماهی بزرگ گذاشتهاند؟
هوش مصنوعی: نبرد با تصویر خط سبز تو باعث میشود که دل از غم بزند و نمیتواند با شستن زنگ آینه، پاک شود.
هوش مصنوعی: نام جامی برای همه کسانی که بدنام و رسوا هستند، ننگ و عار به حساب میآید. زیرا او به خاطر نام نیکش، باعث شده که این افراد احساس شرمساری کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر کش ای تُرک و بیکسو فکن این جامه جنگ
چنگ بر گیر و بنه درقه و شمشیر از چنگ
وقت آن شد که کمان افکنی اندر بازو
وقت آنست که بنشینی و برداری چنگ
دشمن از کینه بر آمد به کمینگاه مرو
[...]
دو سعادت به یکی وقت فراز آمد تنگ
یکی از گردش سال و یکی از شورش جنگ
ما از این هر دو به شکر و به ثنا قصد کنیم
زانکه انده شد و شادی سوی ما کرد آهنگ
ماه نوروز دگر بار به ما روی نمود
[...]
برکش ای ترک بر اسب طرب و شادی تنگ
که زمستان شد و نوروز فراز آمد تنگ
باد نوروزی با باغ همی صلح کند
من و تو هر دو چرا بیهده باشیم به جنگ
سبز رنگ است ز سبزه سر کوه و لب جوی
[...]
ای سنایی نشود کار تو امروز چو چنگ
تا به خدمت نشوی و نکنی قامت چنگ
سر سرهنگان سرهنگ محمد هروی
که سر آهنگان خوانند مر او را سرهنگ
آنکه روی همه هشیاران آمد به شتاب
[...]
عشق اگر باز گرفتی ز گریبانم چنگ
خونِ دل برمژه از دیده نبودی آونگ
رنگ پوشیدم و هم رنگ نمی شد با من
هم بینداختمش نه منم اکنون و نه رنگ
تا دل و دیده نخواهند و نبینند به کس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.