شکر آمد ز خنده تو به تنگ
کوزه خود نبات زد بر سنگ
روی تو پر صفا ز اشک من است
گرچه از نم برآرد آینه زنگ
صلح تو بیگناه خونریزیست
بر سر صلح تو کسان را جنگ
نام خود را رقیب عاشق کرد
هست ازین نام عاشقان را ننگ
انجم از ماتم انجمن سازند
چون شود آه من بلند آهنگ
لاله های دورنگ بین گشته
همه در داغداریت یکرنگ
تا به کویت مقیم شد جامی
باشد از فکر حج به صد فرسنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از زیبایی و آثار خنده معشوق سخن میگوید و بیان میکند که چهره معشوق از اشکهای او پرصفا است. وی به تضادهای موجود در صلح و جنگ اشاره میکند و بر این نکته تأکید دارد که نام خود را به رقیب عاشق تبدیل کرده که این موضوع باعث ننگ عاشقان شده است. همچنین، شاعر با بیان حسرت و غم خود، از تأثیر آن بر دیگران صحبت میکند و در نهایت به این نتیجه میرسد که عشق و محبت به معشوق همچون سفر به دوردستهاست که همیشه در ذهن عاشق باقی میماند.
هوش مصنوعی: خنده تو مانند شکر است که در کوزه قرار گرفته و در اثر ضربه به سنگ، شیرینیاش آزاد میشود.
هوش مصنوعی: چهرهی زیبا و دلنشین تو، نتیجهی اشکهای من است، هرچند که آینه به خاطر رطوبت، دچار کدری شده است.
هوش مصنوعی: صلح تو که به ظاهر بیگناه به نظر میرسد، در واقع منجر به جنگ و خونریزی برای دیگران میشود. کسانی که به دنبال صلح تو هستند، در واقع درگیر جنگ و درگیری میشوند.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این است که نامی که خود فرد بر روی خود میگذارد، باعث میشود که دیگران او را رقیب عاشق بدانند و از این نامی که برای خود انتخاب کرده، عاشقان را بیزار کند. به عبارتی، کسی که خود را رقیب دیگران در عشق معرفی میکند، در واقع به نوعی برای خود آبرو نمیخرد و به عاشقانی که به دنبال عشق حقیقی هستند، ننگ میزند.
هوش مصنوعی: ستارهها به خاطر غم من، جمع میشوند و محفل به راه میاندازند، وقتی که آه و ناله من به اوج برسد.
هوش مصنوعی: گلهای لاله که رنگهای مختلفی دارند، حالا به خاطر غم تو به یک رنگ شدهاند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در کوی تو هستم، نوشیدنیای از اندیشه حج در فاصلهای دورتا دور وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
بسپاریم دل بجستن جنگ
در دم اژدها ویشک نهنگ
چه فسون ساختند و باز چه رنگ
آسمان کبود و آب چو زنگ
که دگرگون شدند و دیگر سان
به نهاد و به خوی و گونه ورنگ
آن شد از ابر همچو سینه غرم
[...]
ای فگنده امل دراز آهنگ
پست منشین که نیست جای درنگ
تو چو نخچیر دل به سوی چرا
دهر پوشیده بر تو پوست پلنگ
دل نهادی در این سرای سپنج
[...]
شاه کرده است رای زی پوشنگ
هامراهش میست و ساغر و چنگ
گه شرابی همی خورد بشتاب
گه سماعی همی کند بدرنگ
شادی نو کند بهر منزل
[...]
کرد با من زمانه حمله به جنگ
چون مرا بسته دید میدان تنگ
رنج و غم را ز بهر جان و دلم
تیغ پولاد کرد و تیر خدنگ
هر زمانی همی رسد مددش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.