لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
حکیم نزاری

عشق اگر باز گرفتی ز گریبانم چنگ

خونِ دل برمژه از دیده نبودی آونگ

رنگ پوشیدم و هم رنگ نمی شد با من

هم بینداختمش نه منم اکنون و نه رنگ

تا دل و دیده نخواهند و نبینند به کس

کلبۀ کنج گرفتم ز فضایِ دلِ تنگ

خود نه من بودم و نه دیده و نه دل بر کار

عشق در خانه و من با دل و با دیده به جنگ

مردمان وعظ مگویید و ملامت مکنید

که محال است برون بردن ازین آینه زنگ

من خود از بحرِ ملامت به کناری برسم

که به دم در نتوانند کشیدم چو نهنگ

برو ای عاجز و در گوشۀ مسجد بنشین

که رهِ کویِ خرابات صراط است و تو لنگ

زاهدان گوشه نشینی به ضرورت کردند

تا نگویی به خرابات نکردند آهنگ

پیشِ محراب نشینند که نامحرم را

ره نباشد که درآید ز پسِ پردۀ چنگ

پردۀ ما مدر ای عاقل و تشنیع مزن

تو برو شیشۀ خود نیک نگه دار ز سنگ

تا کسی را به نزاری چه توقّع باشد

که نه اندیشۀ نامش بود و نه غمِ ننگ

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فرخی سیستانی

بر کش ای تُرک و بیکسو فکن این جامه جنگ

چنگ بر گیر و بنه درقه و شمشیر از چنگ

وقت آن شد که کمان افکنی اندر بازو

وقت آنست که بنشینی و برداری چنگ

دشمن از کینه بر آمد به کمینگاه مرو

[...]

مسعود سعد سلمان

دو سعادت به یکی وقت فراز آمد تنگ

یکی از گردش سال و یکی از شورش جنگ

ما از این هر دو به شکر و به ثنا قصد کنیم

زانکه انده شد و شادی سوی ما کرد آهنگ

ماه نوروز دگر بار به ما روی نمود

[...]

امیر معزی

برکش ای ترک بر اسب طرب و شادی تنگ

که زمستان شد و نوروز فراز آمد تنگ

باد نوروزی با باغ همی صلح کند

من و تو هر دو چرا بیهده باشیم به جنگ

سبز رنگ است ز سبزه سر کوه و لب جوی

[...]

سنایی

ای سنایی نشود کار تو امروز چو چنگ

تا به خدمت نشوی و نکنی قامت چنگ

سر سرهنگان سرهنگ محمد هروی

که سر آهنگان خوانند مر او را سرهنگ

آنکه روی همه هشیاران آمد به شتاب

[...]

حکیم نزاری

تو ملامت مکن ای مدّعی اینک سر و سنگ

چه تفاوت کند آن را که نه نام است و نه ننگ

این نه آن آتشِ تیزست که بنشاند آب

وین نه آن آهنِ سخت است که بگدازد زنگ

برنگردیم به سنگ از درِ آن سیم اندام

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه