شمارهٔ ۱۹
خار غم بیخ فرو برده در آب و گل ما
غنچه کم خاسته زین خار چو پر خون دل ما
بس که در راه تو ای کعبه جان گریانیم
بر سر آب چو کشتیست روان محمل ما
شب برد ناله ما خواب رفیقان سفر
به که از منزل شان دور بود منزل ما
دل نهادیم به بی حاصلی خود چه کنیم
حاصلی نیست ز سعی دل بیحاصل ما
کشته خنجر تسلیم بود عاشق تو
نیست حاجت که کشی تیغ پی بسمل ما
شغل مرغان اولی اجنحه پروانگی است
تا ز شمع رخت افروخته شد محفل ما
جامی از مشکل خود پرده چه سان بگشایم
گر نه رشح قلمت شرح کند مشکل ما
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...