شمارهٔ ۸۴۱
همچو شمعم به زبان شعله زند آتش آه
گر نه بگشایدم از سینه بر او تیغ تو راه
لب لعلت که زد از خط به دلم مهر وفا
چون نگینی ست پی مهر زدن کرده سیاه
بیدلان را به نگاهی چو نگه داری دل
از دو چشم تو تمام است مرا نیم نگاه
خال مشکین که بر آن چاه زنخدان بینی
حبشی بچه ای افتاده ز شوخی ست به چاه
شوق قد تو به طوبی ننشیند فردا
نشکند آرزوی سرو روان شاخ گیاه
دل دو نیمه شده از تیغ تو چون نام خودست
هر دو را پشت ز بار غم عشق تو دو تاه
عذرخواهی مکن از جامی اگر شد سگ تو
این کرم کن که ازین خاک درش عذر مخواه
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...