آفتاب حسن طالع شد چو افکندی نقاب
حسن طالع بین که دیدم آن رخ چون آفتاب
در خیال خط مشکین تو با عارض به هم
دمبدم چشم تر ما می زند نقشی بر آب
خاک آن در زیر سر شبها غنودن دولتی ست
عمر بگذشت و ندیدم هرگز این دولت به خواب
می کند هر دم دل بیهوشم آن لب ها هوس
مست رفت از دست و دارد همچنان ذوق شراب
داغ دل را آه های آتشین باشد نشان
دود روزن می دهد آگاهی از سوز کباب
من که در میخانه با دردی کشان هم خانه ام
خانه ام خواهد شد آخر در سر می چون حباب
گفته جامی نگیرد چون زر خالص رواج
جز به اکسیر قبول طبع شاه کامیاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به زیبایی و جذابیت چهره محبوبش میپردازد و آن را با آفتاب مقایسه میکند. او حس زیبایی و شادی را که از دیدن محبوبش به دست میآورد بیان میکند و دلباختگی و اشتیاقش را با اشاره به درد و رنجهایش توأم میسازد. شاعر از گذر عمر و عدم دستیابی به خوشبختی صحبت کرده و به حقیقت ناپایداری دنیا و لذتهای آن اشاره میکند. او به حالت مستی و کشش به شراب نیز اشاره میکند و نشان میدهد که قلبش به شدت تحتتأثیر زیبایی محبوبش قرار دارد، که مانند آتش در دلش شعلهور است. در نهایت، شاعر به نوعی از وعده و امید به دستیابی به خوشبختی و شادی با عشق و هنر اشاره میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که پرده از چهره زیبای تو کنار رفت، همچون آفتاب درخشان، نور و روشنی آن را دیدم.
هوش مصنوعی: در تصور من، خط زیبای تو در کنار چهرهات همواره در حال است و هر لحظه اشکهای من نقشی روی آب میزنند.
هوش مصنوعی: در دل شبها خوابیدن بر روی خاک، نشانهای از یک نعمت و خوشبختی است. اما عمر من گذشت و هرگز این خوشبختی را در خواب ندیدم.
هوش مصنوعی: هر لحظه دل بیهوشم به آن لبها و زیباییها میزند و هوای مستی از دست رفتهام را حس میکند و همچنان شوق و رغبت به شراب در وجودم باقی است.
هوش مصنوعی: دل غمگین علامتهای خود را به صورت آههایی آتشین نشان میدهد، مانند دودی که از روزنهای بیرون میآید و خبر از شعلههای پنهان کباب میدهد.
هوش مصنوعی: من در میخانه، همنوا با افرادی که درد دارند زندگی میکنم. در نهایت، سرنوشت من مانند حبابی است که درون شراب وجود دارد و میدانم که به همین وضعیت ختم خواهد شد.
هوش مصنوعی: هیچ زهرهای نمیتواند مانند طلا خالص به راحتی در دسترس باشد، مگر آنکه با جادوی خاصی، طبع شاه را راضی کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.