شمارهٔ ۸۲۱
آن سرو که شادند جهانی به غم او
هر سو که خرامد سر ما و قدم او
باشد ستم از یار کرم شکر که بگذشت
در حق من خسته دل از حد کرم او
بر لوح دلم صورت خط تو رقم زد
آن کس که روا نیست خطا بر قلم او
آه ار نکشم سوز درون هست که آتش
آخر نشود گر چه نشیند علم او
هر دم رسدم زخمی ازان غمزه بی رحم
شرمنده ام از مرحمت دمبدم او
بیت الحرم ماست درش چند نشینیم
محروم ز احرام حریم حرم او
جامی ز غم عشق تو گر مرد غمی نیست
پیداست چه خیزد ز وجود عدم او
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...