دلا کام از لبش با چشم تر جو
والا لم تجد ما کنت ترجو
پر است این چشم تر زان عارض و لب
کسی کم دیده زین پر آبتر جو
کشد یکبارگی پیش توام دل
اگر بنماییم یک بار گیسو
تو را موی از درازی تا میان است
خدا را این میان توست یا مو
تو را بس نیست در زلف آن همه چین
که چینی دیگر افکندی در ابرو
خط است آن یا فشاندی جعد مشکین
نشست از مشک گردی گرد آن رو
مگو جامی برو مهر بتان ورز
من این دانم مرا چیزی دگر گو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو از نوروز گردد این جهان نو
هوا خوشتر شود آنگه همی رو
مرا هجران آن آهوی آمو
همی دارد چو بچه مرده آهو
ز گردشهای این چرخ سبکرو
همان آید کزان سنگ و از آن جو
پدر گفتش که چون زر سایه افکند
ترا از گوهر و از پایه افکند
نیاید دُنیی و دین راست هر دو
ز حق میدان که نتوان خواست هر دو
در این رقص و در این های و در این هو
میان ماست گردان میر مه رو
اگر چه روی میدزدد ز مردم
کجا پنهان شود آن روی نیکو
چو چشمت بست آن جادوی استاد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.