شمارهٔ ۶۲۱
من آن نیم که زبان را به هرزه آلایم
به مدح و ذم خسان نوک خامه فرسایم
حدیث سفله خزف، عقد گوهر است سخن
زهی سفه که من این را به آن بیارایم
به ژاژ خاییم از دست رفت مایه عمر
کنون ز حسرت آن پشت دست می خایم
ز شعر شعر کزین پیش بافتم امروز
جز آب دیده و خون جگر نپالایم
فضای ملک سخن گر چه قاف تا قاف است
ز فکر قافیه هر لحظه تنگ می آیم
سخن چو باد و من از فاعلات و مفعولات
ذراع کرده شب و روز بادپیمایم
سحر به ناطقه گفتم که ای به رغم حسود
به کارگاه سخن گشته کارفرمایم
کشم ز طبع سخن سنج رنج رخصت ده
که سر به جیب خموشی کشم بیاسایم
جواب داد که جامی تو گنج اسراری
روا مدار کزین گنج قفل نگشایم
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...