شمارهٔ ۶۱۶
چو نتوانم که با آن مه نشینم
به چشم حسرتش از دور بینم
گهی کز خاک کویش دور مانم
مبادا جای جز زیر زمینم
نگین دولتم لعل لب توست
خیال خط بر آن نقش نگینم
ز دل در دیده منزل کن که نبود
تو را تاب درون آتشینم
کنم همچون مژه بر چشم خود جای
خس و خاری که از کوی تو چینم
به آسایش غنودن چون توانم
بلایی همچو هجران در کمینم
مگو جامی برو زین در نه آخر
سگانت را غلام کمترینم
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...