نفس از درون و دیو ز بیرون زند رهم
از مکر این دو رهزن پرحیله چون رهم
دارم جهان جهان گنه ای شرم روی من
چون روی ازین جهان به جهان دگر نهم
افتاده ام به چاه هوا و هوس که راست
حبل هدایتی که برآرد ازین چهم
جامه ز غم کبود کنم چون نمی رسد
جز نیل معصیت ز خم صبغة اللهم
گر بر دلم ز داغ ندامت علامتی ست
کو گریه شبانه و آه سحرگهم
یاران دو اسبه عازم ملک یقین شدند
تا کی عنان عقل به دست گمان دهم
از من مپرس نکته عرفان که جاهلم
با من مگوی قصه الوان که اکمهم
با خلق لاف توبه و دل بر گنه مصر
کس پی نمی برد که بدین گونه گمرهم
جامی مباش غافل ازان رازدان که گفت
از جمله رازهای نهان تو آگهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از انفعال عشرت موهوم آگهم
ای چرخ پر مکن قدح هاله از مهم
صبح ازل شکوفهٔ اشکم بهار داشت
هم در پگاه بود چراغان بیگهم
شمعم فروتنی ز مزاجم نمیرود
[...]
قاآنیا زگفتهٔ بیهوده لب ببند
کاینقیلوقالمحضخیالستوصرف وهم
آن بینشان که ملک دو عالم ازآن اوست
بیرون بود ز حیز فکر و جهان فهم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.