شمارهٔ ۴۵۷
لله الحمد که بعد از سفر دور و دراز
می کنم بار دگر دیده به دیدار تو باز
مژه بر هم نزنم پیش تو آری نه خوش است
که تو را چهره بود باز و مرا دیده فراز
تا شد از عشق تو سررشته کارم روشن
همچو شمعم هنری نیست به جز سوز و گداز
با وجود خم ابروی توام می خواند
زاهد بی خبر از عشق به محراب نماز
لیک در شرح وفا نیست نمازی به ازین
که نهم روی ادب پیش تو بر خاک نیاز
پی به توحید برد از الف قامت تو
هر که ادراک حقیقت کند از حرف مجاز
جامی از شوق مقام تو نوایی که زند
بهر عشاق رهی راست بود سوی حجاز
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...