شمارهٔ ۴۰۹
چه خجسته صبحدمی کزان گل نورسم خبری رسد
ز شمیم جعد معنبرش به مشام جان اثری رسد
نزنم دمی به هوای او که مرا ز خوان عطای او
نه حواله المی شود نه نواله جگری رسد
به زلال وصل خود ز دلم بنشان حرارت شوق را
که مباد از آتش آه من به تو آفت شرری رسد
به خدنگ های جفای تو چه بلا خوشم که هنوز ازان
ز دلم نکرده یکی گذر ز قفای آن دگری رسد
همه را همیشه را نظاره تو میسر است خوشا کسی
که گهی ز چشم عنایت تو به دولت نظری رسد
نکشم قدم ز راه طلب من بیدل ار چه بود عجب
که به دست مفلس بینوا چو تو قیمتی گهری رسد
شب جامی از ظلمات هجر تو تیره شد چه شود اگر
ز فروغ صبح وصالت این شب تیره را سحری رسد
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...