گنجور

 
جامی

چو ترک سرکش من پای در رکاب کند

کرشمه بر مه و جولان بر آفتاب کند

فراز خانه زین جا نکرده گرم هنوز

هزار خانه صبر و خرد خراب کند

چگونه لذت تیغش چشم که در دم قتل

ز حلق تشنه گذر تیزتر ز آب کند

من از تصور نادیدنش همی میرم

نعوذ بالله اگر روی در نقاب کند

خراب عشوه آن تندخوی بدکیشم

که گاه عشوه و گه ناز و گه عتاب کند

به باده بهر حریفان چو مجلس آراید

نخست ز آتش غیرت دلم کباب کند

اگر به مرتبه جامی به شیخ جام رسد

کجا به دور لبش توبه از شراب کند

 
 
 
حافظ

دلا بسوز که سوزِ تو کارها بِکُنَد

نیازِ نیمْ‌شبی دفعِ صد بلا بِکُنَد

عِتابِ یارِ پری‌چهره عاشقانه بکَش

که یک کرشمه تلافیِّ صد جفا بکُند

ز مُلک تا ملکوتش حجاب بردارند

[...]

امیرعلیشیر نوایی

گلی که شرح غمم پیش او صبا بکند

خوشست یک بیکش گر چو من ادا بکند

ز غمزه تو نیاید طریق دلجویی

جز اینکه قصد دل زار مبتلا بکند

به تندخویی آن مست بین که زاید تیغ

[...]

اهلی شیرازی

سفیده دم که صبا بوی مشگ ناب کند

شمیم گل دل ریش مرا خراب کند

چگونه دل نکشد سوی گلستان امروز

که غنچه خمیه زند سنبلش طناب کند

بباغ فاخته کوکو زند همی یعنی

[...]

هلالی جغتایی

چو ترک من هوس مجلس شراب کند

هزار عاشق دل خسته را کباب کند

خراب چون نشوم از کرشمهای کسی

که در کرشمه اول جهان خراب کند؟

شدم ز حسرت او در نقاب خاک و هنوز

[...]

کلیم

گرم ز لطف سیه روز خود خطاب کند

سیاه روزی من کار آفتاب کند

در آب و خاکم نسرشته اند بیمهری

ز رحم آتش من گریه بر کباب کند

رود بسوی کمر طره ات بسر هر دم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه