گنجور

 
جامی

ما خسته خاطریم و دل افگار و دردمند

زان یار جنگجوی و نگار جفاپسند

ای ناچشیده چاشنی درد بیدلان

از حال ما بترس و بر احوال ما مخند

می کرد جا به خاطر ما پند پیش ازین

اکنون که بند عشق قوی شد چه جای پند

ما را میان اهل وفا عشق برکشید

هر جا که می رویم به عشقیم سربلند

بستم به خاکبوس درش رشته امید

بر کاخ عرش می فکند همتم کمند

بس نازک است خاطر رندان درد نوش

ای زاهد فسرده دل ابرام تا به چند

جامی ز نقشها سوی بی نقش راه برد

خود را به نقش بست بر آن شاه نقشبند

 
 
 
گلها برای اندروید
حنظلهٔ بادغیسی

این قطعه در لباب‌الباب عوفی به حنظله منتسب شده است.

یارم سپند اگر‌چه بر آتش همی فگند

از بهر چشم، تا نرسد مر ورا گزند

او را سپند و آتش ناید همی به کار

با رویِ همچو آتش و با خالِ چون سپند

سنایی

این ابلهان که بی‌‌سببی دشمن منند

بس بُلفضول و یافه‌درای و زَنَخ زنند

اندر مصاف مردی، در شرط شرع و دین

چون خنثی و مخنث نه مرد و نه زنند

مانند نقش رسمی بی‌‌اصل و معنی‌اند

[...]

سوزنی سمرقندی

یا ایهااللوند مرا پای خواست بند

تدبیر من بساز بیک تیز باد گند

معشوق من توئی علف بوق من توئی

من بوق میزنم تو دهل دند دند دند

افسوکی بدار و دو سه تیزکی بلحن

[...]

قوامی رازی

دور از جمال جاه تو ای صدر ارجمند

افتاد پای بنده به دست شکسته بند

باز آمدی ز راه و نگفتی چگونه ای

تاگفتمی که پای چگونه ست و درد چند

دست قضای بد ز سر نردبان شوم

[...]

حمیدالدین بلخی

معلوم من نشد که جهانش کجا فکند؟

شادانش کرد گردش ایام یا نژند؟

گیتیش در کدام زمین برگشاد کام؟

گردونش در کدام زمین بر نهاد بند؟

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه