خط تو در دامن گل سنبل سیراب ریخت
بر بیاض صفحه خورشید مشک ناب ریخت
یک ورق ز اوصاف حسنت خواند بلبل در چمن
دفتر گل را صبا بر هم زد و در آب ریخت
خالهایت در خم ابرو چو شبگون دانه هاست
کز کف زهاد صاحب سبحه در محراب ریخت
اشک ها کز چشم خونبارم به دامانت چکید
قطره های خون بود کز کشته بر قصاب ریخت
پسته و بادام سوی لب مبر کان چشم مست
نقل بزم امشب ز دلهای اولوالالباب ریخت
خفته بودم بر خس و خار درت ز اوراق گل
باد صبحم خارها در بستر سنجاب ریخت
بود پر جام دل جامی ز جلاب طرب
عشق تو بر جام او زد سنگ و آن جلاب ریخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با زبان تصویری زیبا و نمادین، به وصف زیباییهای معشوق میپردازد. او دامن گل سنبل را به تصویر میکشد که با خط معشوق پر شده است. صفحاتی از اوصاف زیبایی معشوق را بلبل در چمن میخواند و بادی لطیف آنها را بر هم میزند. نقش و خالهای معشوق را به دانههای سیاه شب تشبیه میکند و اشکهایش که از غم جدایی میریزد، مشابه قطرات خون است. همچنین اشارهای به لذتهای بزم و مینوشی دارد و در نهایت، عشق را به عنوان نیرویی توانا معرفی میکند که بر دلش تأثیر عمیق میگذارد. شاعر با استفاده از زیباییهای طبیعت و احساسات عاطفی، دنیای عاشقانهای را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: نوشتهای که با خط تو بر گل سنبل نقش بسته، بر سفیدی صفحهی خورشید رنگ مشکینی انباشته است.
هوش مصنوعی: بلبل در باغ به زیباییها و صفات خوب تو پرداخت و آوازش را سر داد. نسیم به دفتر گلها زد و ورقهای آن را به آب ریخت.
هوش مصنوعی: خالهایت در خم ابرو مانند دانههای شب است که از دست زاهدی که تسبیح در دست دارد، در محراب افتادهاند.
هوش مصنوعی: اشکهایی که از چشمانم که به خاطر غم و درد میریزد، در واقع همانند قطرات خونی است که از جانم بر زمین میریزد و به دامانت میرسد. این اشکها نشاندهندهی رنج و اندوهی عمیق است که در دل دارم.
هوش مصنوعی: پسته و بادام را به سمت لبها نبر، زیرا چشمان سرمست، داستان شب را از دلهای حکمتآموزان بازگو میکند.
هوش مصنوعی: در حالتی خواب بودم و بر روی علف و خار دراز کشیده بودم. در این حین، نسیم صبح گلها را به بستر سنجاب پرتاب کرد.
هوش مصنوعی: دل من پر از شادی و عشق توست، همانطور که یک جام پر از خوشی است. عشق تو به آن جام مثل سنگی میزند و آن شادیای که در آن وجود دارد، به بیرون میریزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لب گشادی تا سخن گویی در سیراب ریخت
طره افشاندی که ریزد گرد مشک ناب ریخت
باد گلبو باده گلگون است یا از رشک تو
بوی گل بر باد رفت و رنگش اندر آب ریخت
گر مرا کشتی چه غم کی باشد امکان دیت
[...]
تیره گشتم هر که آب اندر شراب ناب ریخت
چیست غیر تیره گی آن کو بآتش آب ریخت
وه که ممکن نیست دیگر چشم را دیدن به خواب
کز خیال لب نمک آن مه به جای خواب ریخت
یار شد مهمان من وز گریه شادی دو چشم
[...]
آن که رنگ خط به رخسارش ز مشک ناب ریخت
خار در پیراهن خورشید عالمتاب ریخت
چون شفق رنگین ز روی خاک می خیزد غبار
غمزه او بس که خون خلق را چون آب ریخت
می توان صد نامه انشا کرد از راه نگاه
[...]
عشق نیرنگ تغافل با دل بیتاب ریخت
همچو گرد سرمه از چشم غزالم خواب ریخت
از شکست خاطر ما عشق نقصانی نکرد
گرد این ویرانه گل در دامن سیلاب ریخت
دید تا دیوانه خود را ز موج آشفته موی
[...]
جوش اشکم از شفق بر آسمان خوناب ریخت
شیشهٔ رنگم شکست و بر زمین مهتاب ریخت
پرتوی از آتش خوی تر بر کهسار تافت
از دل خارا شرر چون قطره های آب ریخت
دور از آن خاک سر کوبسکه می پیچم به خویش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.