ز دل زبانه آتش که در دهان من است
به شرح داغ دل آتشین زبان من است
به سان اره بنه تیغ خویش بر فرقم
به جرم آنکه به صد رخنه ز استخوان من است
کنی به داغ نشان سگان خود وین داغ
که سوزی از غم بی داغیم نشان من است
تو در میان نه و جان در میان مرا با تو
ببین چه فرق میان تو و میان من است
به دیده غیر تو را راه کی توانم داد
خیال تو چو شب و روز دیده بان من است
ز بار دل چو کمانم به جز رقیب مباد
نشان تیر دعایی که از کمان من است
چه شد که خط تو را جان خویشتن خوانم
چرا رسیده چنین بر لب از تو جان من است
دلیر نام تو تا بر زبان توانم راند
خوشم که گوش رقیبان کر از فغان من است
خمیده قامت جامی چو طوق دیدی و گفت
چه عار کز تو نه بر گردن سگان من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از آتش دل و دردهای درون خود سخن میگوید. او احساسات عمیقش را با تصاویری از سوزش و داغ بیان میکند و نشان میدهد که این درد از محبت و تعلق به محبوبش ناشی شده است. شاعر به تضاد بین خود و محبوبش اشاره میکند و میگوید که اگرچه او درگیر این احساسات عمیق است، اما عشق و خیال محبوب همیشه در خاطر اوست. همچنین، به ناتوانی خود در فراموشی محبوب اشاره میکند و احساس میکند که تنها رقیبان میتوانند صدای درد او را نشنوند. در نهایت، شاعر به این میرسد که محبت و عشقش به محبوبش موجب سرافرازی او میشود، حتی اگر دیگران او را به سخره بگیرند.
هوش مصنوعی: آتش سوزانی که در دل من میتپد، حالا به شکل کلمات و سخنانم بیان میشود و این داغی که در قلبم دارم، در سخنانم به وضوح دیده میشود.
هوش مصنوعی: به مانند اره، تیغ خود را بر سر من میکشی، چون من به خاطر اینکه صدها برجستگی از استخوانهای خود دارم، مجازات شدهام.
هوش مصنوعی: تو بر داغی که نشانی از وفا و محبت سگان خود داری، و این داغی که تو را میسوزاند، نشان غم و اندوه من است که از آن بیداغم.
هوش مصنوعی: تو در وسط جمع هستی و جان من در این میان قرار دارد. با تو که در نظر میآیم، ببین چه تفاوتی بین من و تو وجود دارد.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به کسی غیر از تو توجه کنم؛ خیال تو مانند شب و روز همیشه در نظرم است و نمیگذارد به چیز دیگری فکر کنم.
هوش مصنوعی: به خاطر بار سنگین دلم، فقط رقیب نباشد نشانی از تیر دعایی که از کمان من نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: چرا من نام تو را به عنوان جان خود میخوانم و چرا این احساس به من دست داده که جانم از تو گرفته شده است؟
هوش مصنوعی: من خوشحالم که میتوانم نام تو را با افتخار بر زبان بیاورم، چرا که صدای نالههایم آنقدر بلند است که دشمنان نتوانند آن را بشنوند.
هوش مصنوعی: وقتی در حال نوشیدن جام خمیدهای بودی که به شکل گردنبند به نظر میرسید، به تو گفتند که ننگی در این نشانه وجود ندارد چون این زینت به گردن سگهای من نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گره گشای سخن خامه توان من است
خزانه دار روان خاطر روان من است
کشید زین من این دیزه هلال رکاب
از آنک شهپر روح القدس عنان من است
کنار و آستی کان چو بحر پر درشد
[...]
نتیجه ای که زافکار نیم جان من است
وبال چشم و دماغ و تن و توان من است
به روزنامه ی سودای من چنین منگر
مداد او همه از مغز استخوان من است
روانیِ سخن از سرعت تفکّر نیست
[...]
ز بس که گوش جهانی پر از فغان من است
به شهر بر سر هر کوی داستان من است
ز بیدلی، اگرم جان رود، عجب نبود
چو دل نمی دهدم آنکه دلستان من است
دعای عمر کنندم، ولی قبول مباد
[...]
خیال مغبچگان تا درون جان من است
بکوی دیر مغان ناله و فغان من است
کمند زلف بتی این که ساختم زنار
درون دیر بهر بزم داستان من است
به بین بصافی ساغر درو به حمرت می
[...]
ز دست ناله سگ او بقصد جان من است
یقین که ناله من دشمن نهان من است
معاشران همه رادست بر دهان من است
زبسکه گوش جهانی پر از فغان من است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.