ریزم ز مژه کوکب بیماهرخت شبها
تاریک شبی دارم با این همه کوکبها
چون از دل گرم من بگذشت خدنگ تو
از بوسه پیکانش شد آبلهام لبها
از بس که گرفتاران مردند به کوی تو
بادش همه جان باشد خاکش همه قالبها
از تاب و تف هجران گفتم سخن وصلت
بود این هَذَیان آری خاصیت آن تبها
تا دست برآوردی زان غمزه به خونریزی
بر چرخ رود هر دم از دست تو یاربها
شد نسخ خط یاقوت اکنون همه رعنایان
تعلیم خط از لعلت گیرند به مکتبها
جامی که پی مذهب اطراف جهان گشتی
با مذهب عشق تو گشت از همه مذهبها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عشق و دلتنگی شاعر است. شاعر از زیبایی و سحر بوسههای معشوق سخن میگوید و توصیف میکند که چگونه دلش به خاطر جدایی و فراق معشوق درد میکند. او به ستارگان و کوکبها اشاره میکند و میگوید که حتی در شبهای تاریک نیز عشق معشوق او را روشن میکند. همچنین، شاعر از مصیبتهایی که دیگران به خاطر عشق معشوق متحمل شدهاند یاد میکند و نشان میدهد که عشق میتواند به شدت سخت و دردناک باشد. در نهایت، عشق معشوق را از هر مذهبی برتر میداند و به اهمیت آن در زندگیاش تأکید میکند.
هوش مصنوعی: چشمهای تو همچون ستارههای درخشان است، اما در نبود تو و در تاریکی شب، این ستارهها هم نمیتوانند روشنی بخش باشند. با وجود این ستارهها، شبها برایم دلگیر و تاریک است.
هوش مصنوعی: وقتی که تیر تو از دل گرم من عبور کرد، بوسهاش به گونهای شد که لبهایم زخم شدند.
هوش مصنوعی: به خاطر تعداد بسیار افرادی که در کوی تو جان باختند، بادی که به سمت او میوزد، همگیشان را زنده میکند و خاکشان به تمام شکلهای انسانی تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: از شدت درد و شوق دوری، درباره وصالت حرف زدم. بله، این هم نتیجه آن تب و تابی است که به دل دارم.
هوش مصنوعی: هر بار که تو با آن ناز و زیبایی خود به کسی اشاره میکنی، به نظر میرسد که دنیا از درد و آثار آن به تپش و تنش میآید.
هوش مصنوعی: حالا دیگر خط زیبای یاقوت (که به زیبایی و دلربایی مشهور است) منسوخ شده و همه جوانان خوشچهره در آموزشگاهها از زیبایی لعل (سنگ قیمتی) الهام میگیرند.
هوش مصنوعی: جامی که در جستجوی مذهبهای مختلف در سراسر جهان بودی، اکنون با مذهب عشق تو از تمام آنها فراتر رفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیروی تو شد تیره از اشک مرا شبها
روشن نشود شبها بیماه ز کوکبها
از تیرگی هجرت شد روز و شبم یکسان
کز شب سیهم روز است وز روز سیه شبها
عشاق که از هجرت کردند تهی قالب
[...]
من هیچ نمیترسم از حادثهٔ شبها
شبها که سحر گردد از گردش کوکبها
نشناخت مقام خویش افتاد به دام خویش
عشقی که نمودی خواست از شورش یاربها
آهی که ز دل خیزد از بهر جگرسوزی است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.