گذر فتاد به سر وقت کشتگان غمت
هزار جان گرامی فدای هر قدمت
فکند سرو قدت بر من از کرم سایه
مباد از سر من دور سایه کرمت
به یک نگاه تو رستم ز ننگ هستی خویش
خوش آن که سوی وی افتد نگاه دمبدمت
نیاید از تو ستم ور ستم کنی به مثل
ز رحمت دگران خوشتر آیدم ستمت
کمر به خدمت تو بسته اند کج کلهان
شکست شوکت شاهان ز حشمت حشمت
حریم سدره شده ست آشیان مرغ دلم
هنوز رشک برد بر کبوتر حرمت
به نامه درج مکن شرح شوق خود جامی
مباد شعله زند آتش از نی قلمت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کهینه چاوش درگاه قیصر رومت
کمینه هندوک بام زنگی شامت
چه لطف بود که ناگاه رَشحِهٔ قَلَمَت
حقوقِ خدمتِ ما عرضه کرد بر کرمت
به نوکِ خامه رقم کردهای سلامِ مرا
که کارخانهٔ دوران مباد بی رَقَمَت
نگویم از منِ بیدل به سهو کردی یاد
[...]
چو سرخوشم دگر ای پیر دیر از کرمت
خوش است گر سر خود بر ندارم از قدمت
چه عیب دمبهدم ار خاک کوی دیر شوم
ز نشئهای که دهد بادهای دمبهدمت
گناه آتش عشق ای فرشته پر منویس
[...]
نمود در ره امت تحمل زحمت
که تا کنند تلافی به عترتش امت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.