بخش ۱: آن ندیدی که خرده دان به شکر
بخش ۲: کژدمی زهر مضرت در نیش و تیر خباثت در کیش، عزیمت ...
بخش ۳: موشی چند سال در دکان خواجه بقال از نقلهای خشک و ...
بخش ۴: روباهی بر سر راهی ایستاده بود و چشم مراقبت بر چپ ...
بخش ۵: روباه را گفتند: هیچ توانی که صد دینار بستانی و ...
بخش ۶: شتری در صحرا چرا می کرد و از خار و خاشاک آن صحرا ...
بخش ۷: سگی از هر طعمه بی بهره بر در دروازه شهر ایستاده ...
بخش ۸: پنج پایک را گفتند چرا به شکل کج پیکران افتادی و ...
بخش ۹: غوکی از جفت خود جدا ماند و محنت بی جفتیش بر کناره ...
بخش ۱۰: کبوتر را گفتند چونست که تو دو بچه بیش برنیاری و ...
بخش ۱۱: گنجشکی خانه موروثی خود را باز پرداخت و در فرجه ...
بخش ۱۲: سگ را گفتند سبب چیست که در هر خانه ای که باشی ...
بخش ۱۳: روباه بچه ای با مادر خود گفت: مرا حیله ای بیاموز ...
بخش ۱۴: سرخ زنبوری بر مگس عسل زور آورد تا وی را طعمه خود ...
بخش ۱۵: موری را دیدند به زورمندی کمر بسته و ملخی را ده ...
بخش ۱۶: شتری مهارکشان در صحرایی چرید، موشی به او رسید، وی ...
بخش ۱۷: میشی از جویی بجست، دنبه وی بالا افتاد. بز بخندید ...
بخش ۱۸: گاوی بر گله خود سالار بود و در میانه گاوان به قوت ...
بخش ۱۹: اشتری و درازگوشی همراه می رفتند. به کنار جوی ...
بخش ۲۰: طاووسی و زاغی در صحن باغی فراهم رسیدند و عیب و ...
بخش ۲۱: روباهی به چنگ کفتاری گرفتار شد، دندان طمع در وی ...
بخش ۲۲: شکالی خروسی را در خواب سحر بگرفت، فریاد برداشت که ...