گنجور

 
جامی

هست قول نبی که دنیی دون

وانچه جز ذکر ایزد بیچون

داخل اوست جمله ملعونند

وز نظرگاه قرب بیرونند

هر که پیوند ساخت با ملعون

نیست او هم ز حکم لعن برون

لعن حق چیست گویمت مشروح

کنم ابواب فهم آن مفتوح

لعن، راندن بود ز ساحت قرب

محنت بعد بعد راحت قرب

هر که یکدم جدا ز مقصود است

او در آن دم لعین و مطرود است

چون به مقصود خویش رو آورد

رست از زخم تیغ لعنت و طرد

سایه لطف و رحمتش دریافت

آفتاب قبول بر وی تافت

قرب او چیست از حق آگاهی

بعد او زین طریقه گمراهی

امر و نهیی که هست در قرآن

هست ازین قرب و بعد داده نشان

امر باشد به قرب حق خواندن

نهی از اسباب بعد او راندن

دوزخ و آنچه هست در دوزخ

وان عذاب و نکال در برزخ

درکات مراتب بعداند

که یکایک مناسب بعداند

گشت ظاهر به یک طریق و نسق

صورت غفلت تو اندر حق

روضه خلد و بوستان نعیم

چشمه سلسبیل یا تسنیم

درجات بهشت و لطف قصور

عرفات قصور و جلوه حور

همه هستند پیش صاحب رای

صورت قرب و آگهی ز خدای

ای کزین آگهی شدی آگاه

غیر ازین آگهی مجوی و مخواه

هستی جان و تن همی فرسای

واندر آن آگهی همی افزای

تا نه از جان و تن فنا باشی

مرد آن آگهی کجا باشی

آگهی هست جاودان گنجی

گنج می بایدت بکش رنجی

در طلب ناکشیده محنت و رنج

ریش گاوی بود توقع گنج