بخش ۷۴ - در بیان آنکه آدمی کمال و نقصان خود را نمی داند زیرا که او مخلوق از برای خود نیست بلکه از برای غیر خود است فالذی خلقه انما خلقه لنفسه لاله فما اعطاه الا ما یصلح ان یکون له تعالی فلو علم انه مخلوق لربه لعلم ان الله خلق الخلق علی اکمل صورة تصلح لربه اعوذ بالله ان اکون من الجاهلین
آدمی را همیشه معتقد است
که مگر آفریده بهر خود است
هر چه او را فتد مناسب حال
داندش از قبیل خیر و کمال
وانچه پنداردش منافی آن
داردش از مقوله نقصان
لیکن این اعتقاد عین خطاست
زانکه او آفریده بهر خداست
حق پی هر چه آفرید او را
نیست امکان بر آن مزید او را
در حقیقت کمال او آنست
کز وجودش مراد یزدانست
حق نخواهد ز هستی اشیا
جز ظهور صفات یا اسما
هر چه در عرصه جهان پیداست
هدف حکم اسمی از اسماست
گر نباشد وجود او بالفرض
حکم آن اسم کی پذیرد عرض
ولهذا رسول کرد خطاب
پیش ازین با معاشر اصحاب
گفت اگر ناید از شما عملی
که در آن باشد از گنه خللی
آفریند خدا خطاکیشان
که گناه آید و خطا زیشان
تا کنند از گناه استغفار
حکم غفار را کنند اظهار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.