گنجور

 
جامی

گفت هر جا شد این شناسایی

موجب عطلت و تن آسایی

آن نشان شقاوت از لیست

اثر لعن و طرد لم یزلیست

هر کجا باشد سبب مجاهده را

محنت کوشش و مکابده ار

آن دلیل سعادت است و نجات

موجب نیل رفعت درجات

مثل آن چو آب نیل آمد

بر بلا و ولا دلیل آمد

قبطیان را ازان دهان پر خون

سبطیان را ازو روان افزون

هر که را در طبیعت اطلاق است

خوردن قابضش چو تریاق است

هر که را قبض باشد و قولنج

او ز قابض ملال بیند و رنج

هست قابض یکی ولی هر جا

اثر دیگرش شود پیدا

اثرش در یکی دوا و علاج

در دگر مایه فساد مزاج

وین تفاوت درین صلاح و خلل

هست ناشی ز اختلاف محل

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]