گنجور

 
جامی

هر که را رفض خلق شد خلق است

نه خلق بلکه ننگ ما خلق است

چه بتر زان که ابلهی ز عوام

لب گشاید به سب صحب کرام

چه بتر زان که جاهلی ز سفه

گوید اندر حق صحابه تبه

آن که باشد مدیحش از ذم کم

چون بود گر برآرد از ذم دم

وان که باشد دعای نفرین بوی

چون بود گر کند به نفرین روی

مدح جاهل به صورت ار مدح است

گر به معنی نظر کنی قدح است

ورچه قدحش بود به ظاهر قدح

لیک باشد ز روی معنی مدح

زانکه مدح از مناسبت خیزد

جنس در مدح جنس آویزد

نقص باشد ز مرد صاحبدل

که بود همطویله جاهل

قدح کردن ز جنی و انسی

هست برهان بعد و ناجنسی

دور بودن ز شیوه جهال

از سمات فضیلت است و کمال

. . .

. . .

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]