گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

جامی اطناب در سخن نه سزاست

قصه کوتاه کن که وقت دعاست

نه دعایی که شاعرانه بود

از ره صدق بر کرانه بود

خواهی آنها ز ایزد متعال

که بود در قیاس عقل محال

یا بود ز آرزوی نفسانی

مقتصر بر زخارف فانی

بل دعای قرین صدق و صفا

مشتمل بر مصالح دو سرا

هم در او جاه و حشمت دنیا

هم در او عز و دولت عقبا

سر نهی بر زمین عجز و نیاز

کای خدا کار او به لطف بساز

عدل را در دلش چنان جا کن

که نراند برون ز عدل سخن

شرع را پیشوای حکمش دار

حکم او را ز شرع ساز مدار

هر چه باشد ز عدل و شرع برون

مده او را بر آن قرار و سکون

تا بود در جهان بقا امکان

باقیش دار شاه و شاه نشان

دولتش را درین سرای امید

ساز تخم سعادت جاوید

مقبلی کش به خیر راهنماست

و او خود اندر زمانه بی همتاست

در پناهش پناه عالم باد

بالنبی و آله الامجاد