گنجور

 
جامی

خواجه را بین که از سحر تا شام

دارد اندیشه شراب و طعام

شکم از خوشدلی و خوشحالی

گاه پر می کند گهی خالی

فارغ از خلد و ایمن از دوزخ

جای او مزبله ست یا مطبخ

کار او بهر نفس پروردن

روز و شب ریدن است و یا خوردن

معده فاسد ز اشتهای دروغ

می دهد تیز و می زند آروغ

زین دو باد عفن ز طبع کثیف

داد بر باد نقد عمر شریف

بس که زد معده بر دماغش دود

روزن عقل شد بر او مسدود

شهرت بطن کان بود بطنه

تذهب بالذکاء و الفطنه

چون شود پر ز نان و آب شکم

گردد از سینه علم و دانش کم

خود چه دانش بود در آن سینه

که بود جای شهوت و کینه

ور بود دانشی ز جهل کم است

زانکه از بهر فرج یا شکم است

دانش خویش را چو خرج کند

بهر شهوات بطن و فرج کند

هر که را بنگری ز دشمن و دوست

قیمت او به قدر همت اوست

هر که را همت آن بود که مدام

رودش در درون شراب و طعام

قیمت او اگر بیفزاید

آن بود کز درون برون آید

چه ازین زشتتر بود به جهان

که طفیل شکم کنی دل و جان

دل و جان بهر آب و نان خواهی

عقل و دین بهر انی و آن کاهی

همت تو همه شکم باشد

هر چه غیر از شکم عدم باشد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]