زاهدی می گذشت در راهی
فاسقی را بدید ناگاهی
در گناه عظیم افتاده
ره به سوی جحیم بگشاده
گفت یارب بگیر سخت او را
ده به سیلاب فتنه رخت او را
کشتی اش را فکن به موج خطر
تا نپیچد ز خط حکم تو سر
عارفی آن دعا شنید از دور
با دعا گوی گفت کای مغرور
چه گرفتاریش ازین افزون
که نهد پا ز شرع و دین بیرون
چه بلا زین بتر تواند بود
که بود زو خدای ناخشنود
گشته مسکین به موج دریا غرق
تو چه سنگش همی زنی بر فرق
گر تو را دست هست دستش گیر
دست جان هوا پرستش گیر
ور نه باری میفکن از پایش
جان به تیر دعا مفرسایش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره مواجهه زاهدی با یک فاسق است که در گناه بزرگ افتاده و به سوی جهنم میرود. زاهد دعا میکند تا خداوند فاسق را مجازات کند، اما عارف دیگری از دور این دعا را میشنود و به زاهد میگوید که بدتر از این نمیتواند برای فاسق اتفاق بیفتد، زیرا او در حال displeasing خداوند است. عارف به زاهد میآموزد که اگر میخواهد کمک کند، باید به جای دعا برای مجازات، به فاسق دست یاری دراز کند و او را راهنمایی کند، نه اینکه او را بیشتر در مشکلات غرق کند.
هوش مصنوعی: یک زاهد از جایی عبور میکرد و ناگهان نگاهی به یک نفر فاسق انداخت.
هوش مصنوعی: در گناه بزرگ گرفتار شده و راهی به سوی جهنم برایش باز شده است.
هوش مصنوعی: خداوندا، او را به شدت بگیر و در جریان فتنه، زندگیاش را به دست سیلابها بسپار.
هوش مصنوعی: کشتیات را به امواج خطر بسپار تا از مسیر فرمان تو منحرف نشود.
هوش مصنوعی: عارفی دعایی را از دور شنید و به دعاگو گفت: ای کسی که مغرور هستی، توجه کن.
هوش مصنوعی: چه دردسر بزرگی دارد کسی که از دین و شریعت خارج شود.
هوش مصنوعی: بدتر از این نمیتواند مصیبتی پیش آید که خداوند از آن ناراضی باشد.
هوش مصنوعی: مسکین در میان امواج دریا غرق شده است، تو چرا به او سنگ میزنی؟
هوش مصنوعی: اگر تو قدرت و توانایی داری، با دستان او ارتباط برقرار کن و اگر به عشق روح و جان خود اهمیت میدهی، به پرستش او بپرداز.
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی او را در مضیقه قرار بدهی، پس به او فشار نیاور و با دعا از او حمایت کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.