بخدائی که عقل کلی را
بر درش سر بر آستان دیدم
از پی وصف حضرت عزش
دهن نطق بی زبان دیدم
که من از دوری تو دور از تو
بی تکلف هلاک جان دیدم
در دل از اشتیاق خدمت تو
شعله ها تا بآسمان دیدم
غیبت تو نه آن اثرها کرد
که توان گفت مثل آن دیدم
دوستانرا که پیش طلعت تو
دسته دسته زمان زمان دیدم
هست ماهی خدای میداند
که اگر از یکی نشان دیدم
بود ذات تو همچو آینه
کاندران روی دوستان دیدم
بیتو تاریک شد جهان بر من
که برویت همه جهان دیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مجلسش زان سوی جهان دیدم
دور از اندیشه و گمان دیدم
به خدایی که عقل کلی را
بر درش سر بر آستان دیدم
از پی وصف حضرت عزش
دهن نطق بیزبان دیدم
که من از دوری تو دور از تو
[...]
زیر و بالا چو در جهان دیدم
خویشتن را بر آسمان دیدم
چون نهان تو در عیان دیدم
بی نشان تو در نشان دیدم
حق مطلق بدل هویدا شد
این منزه ز جسم و جان دیدم
از حجاب خودی شدم بکنار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.