یاری که بری چو سیم دارد
کوچک دهنی چو میم دارد
گل جامه ز عشق او دریدست
مه دل ز غمش دونیم دارد
نشکیبم ازو که با حدیثش
دل دوستی قدیم دارد
جز سیم نسیم او نبوید
ای شادی آنکه سیم دارد
نامم نبرد مگر بدشنام
او حرمت من عظیم دارد
یک بوسه بجان نمی فروشد
انصاف دلی سلیم دارد
چون شحنه شهر کشته اوست
ما را بکشد چه بیم دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن می که صفای سیم دارد
در دل اثری عظیم دارد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.