بساط عدل بگسترد باز در عالم
خدایگان جهان خسرو بنی آدم
قوام چتر سلاطین سکندر ثانی
پناه دولت سلجوق اتابک اعظم
خطاب کرده بدو چرخ شهریار زمین
لقب نهاده بر او عقل مرزبان عجم
شهی که تا در او قبله ملوک شدست
چهار گوشه عالم زامن شد چو حرم
بنای ظلم ز شمشیر اوست مستأصل
اساس عدل بانصاف اوست مستحکم
مکونات بنزدیک قدر او ناچیز
محقرات بنزدیک حزم او معظم
بتیغ بستد ملک زمین ز دست ملوک
بتازیانه ببخشید بر عبید و خدم
همی ستاند جان و همی دهد روزی
گهی بصفحه تیغ و گهی بنوک قلم
غبار موکب او توتیای چشم ملوک
دعای دولت او مومیای جان کرم
زهی سر یر تو ارکان عرش را مانند
زهی ضمیر تو اسرار غیب را محرم
توئیکه ذکر تو زیبد طراز دوش ملوک
توئیکه نام تو شاید نگار روی درم
کهینه بارگه تست گرد خیمه چرخ
کمینه پرده گه تست ساحت عالم
بنور رای تو شد چشم سلطنت روشن
زعکس تیغ تو شد آستین دین معلم
تراست زیر نگین طول و عرض رویزمین
که هست بر عدوی تو چو حلقه خاتم
فلک چو زنگی اگر پاسبان بام تو نیست
چرا بطبلک خورشید و مه شود خرم
تو حکم کن ز تو فرمان و از فلک خدمت
تو امرده ز تو در خواست و زستاره نعم
نه بی اجازت تو شام بر گشاید چتر
نه بی اشارت تو صبح بر کشید علم
ولایتیکه ز تشویش پیش ازین بودست
بسان دوزخ نمرود، شد بهشت ارم
کمینه تاختن تو ز گنجه تا بغداد
ازان کناره دریا بدین سواحل یم
بسم اسب زمین را زهفت شش کرده
پس آسمانرا گرده زی گرد آن هشتم
چو آفتاب تو بر نقره خنگ آخته تیغ
چو کوه پیش و پس تو گرفته خیل و حشم
تو پاک کردی این عرصه از مخالف ملک
چنانکه کرد علی پاک کعبه را ز صنم
نه روی ملک خراشیده هیچ ناخن ظلم
نه زلف عدل پژولیده هیچ دست ستم
تو بیخ خصم بآهستگی ز بن بر کن
که چشم عقل شتاب و ظفر ندید بهم
تبارک الله ازین بیکرانه لشگر تو
که ضبط آن نکند شکل هندسی بقلم
هرآنگهی که بجنبید شیر رایت تو
سروی گاو زمین را در آورید بخم
بهر زمین که در او لشگر تو حمله کند
عظیم کاسد باشد در او متاع بقم
که داشت از ملکان لشگری چنین انبوه
ز عهد سنجر بر گیر تا بدولت جم
در آنزمان که دلیران ز حرص گیر و بدار
فرو گذارند اسباب زندگی مبهم
غریو کوس برنجین و بانگ روئین نای
بگوش گردون آواز زیر باشد و بم
سران نیارند از سر فرو نهادن ننگ
یلان ندارند از جان فراسپردن غم
ز خون شیران گلگونه کرده صفحه تیغ
ز گرد گردان سرمه کشیده شیراجم
ز بس خروش در افتاده کوهها را لرز
ز بس نهیب فرو رفته آسمانرا دم
بپیش تیغ اجل درامل فکنده سپر
بپیش حمله فتنه بلا فشرده قدم
سوار و نیزه نماید میان صف نبرد
بشکل شیری پیچان بدست درار قم
روان شیران چون زلف دلبران پرتاب
دهان مردان چون چشم سفلگان بی نم
سر مبارز مالیده زیر پای فنا
دل دلاور خائیده در دهان عدم
ز کر و فر سواران و ضرب و طعن سپاه
در او ز بیم بلرزد مفاصل رستم
بهوش رزم پژوهان اجل گشاده بغل
ز مغز کینه وران مرگ باز کرده شکم
تو اندر آئی آنجا عنان گرفته ظفر
چو ژنده پیل دمان و چو شرزه شیر دژم
بنعل اسب بپوشیده خاک هفت اقلیم
ببانگ کوس بدریده سقف نه طارم
فکنده رایت سلطان قهر بر بیرق
کشیده طره خاتون فتح بر پرچم
بهر کجا که دو صف روی سوی رزم آرند
بسنده باشد شمشیر تو بعدل حکم
جهان ندید و نبیندبعدل تو ملکی
ز دور آدم تا عهد عیسی مریم
همیشه تا عدد آسمان نگردد بیش
همیشه تا مدد فیض خور نگردد کم
نثار بارگه شهریار عادل باد
همه میامن نصرت ز بارگاه قدم
شده ممالک عالم برای تو مضبوط
شده قواعد ملت بتیغ تو محکم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش قدرت و عدالت یک پادشاه و حاکم میپردازد که به عنوان «عقل مرزبان عجم» شناخته میشود. او به عنوان یک شخصیت قدرتمند و عادلانه توصیف شده که از ظلم و ستم جلوگیری میکند و عدالت را در تمامی سرزمینها برقرار میسازد. پادشاهی که با شمشیر و قلم، زندگی را برای رعایایش تأمین میکند و در میدانهای نبرد قدرتش را به نمایش میگذارد. او تمام دنیا را تحت سلطه خود دارد و به عنوان یک حاکم عادل، جایگاهش در قلب ملوک و رعیت محفوظ است. در نتیجه، این شعر به عظمت و قدرتی که حاکم بر جهان دارد، و تأثیر مثبتی که بر عدالت و نظم اجتماعی میگذارد، تأکید میکند.
هوش مصنوعی: به یاد بسازید که در جهان، عدالت را دوباره برقرار کنید و زمینه را برای برقراری آن فراهم کنید، همانطور که خدایان و بزرگان انسانی در پی تأسیس عدالت بودهاند.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به قدرت و نفوذ سلاطینی است که به عنوان پناهگاهی برای حکومتهای بزرگ و نیرومند در تاریخ شناخته میشوند. عبارت به نوعی نشاندهندهی قوت و استحکام این حکومتهاست که در برابر چالشها و ناملایمات میایستند و به عنوان حمایت برای دیگران عمل میکنند.
هوش مصنوعی: در این بیت به زمین گفته شده که تو مانند یک پادشاه هستی و عقل تو را به عنوان سرپرست و نگهبان مردمان غیر عرب معرفی کرده است.
هوش مصنوعی: پادشاهی که در قلمرو او، محور و محل توجه سلاطین قرار گرفته، چهار گوشه جهان به عنوان حرم و مکان امن او محسوب میشود.
هوش مصنوعی: ظلم و ستمی که از شمشیر او ناشی میشود، باعث از بین رفتن پایههای عدالت میشود، در حالی که انصاف او موجب استحکام و پایداری عدالت است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دنیا به نظر میرسد با ارزش و بزرگ باشد، در کنار مقام و ارزش معنوی او بسیار ناچیز و بیارزش به حساب میآید. به عبارتی، در برابر علم و حکمت او، دیگر موارد اهمیت کمتری دارند.
هوش مصنوعی: با تیغ خود، حکومت زمین را از دست پادشاهان گرفت و با تازیانه، آن را به عبید و خدمتگزاران داد.
هوش مصنوعی: زندگی همزمان باعث میشود که انسان گاهی با سختیها و چالشها روبرو شود و گاهی نیز از نعمتها و روزیها بهرهمند گردد؛ گاهی انسان در مواجهه با خطرات و مشکلات قرار میگیرد و گاهی با آرامش و خوشی به زندگی ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: غبار پیادهروی او مانند گردی در چشم پادشاهان است و دعای او به نوعی جان کرم را بازآفرینی میکند.
هوش مصنوعی: ای سر تو که مانند قلهای بلندی، همچون ارکان عرش، دارای جایگاهی والا هستی و مثل ضمیر تو که اسرار نهان را در خود حفظ کرده، رازی از غیب را در آغوش دارد.
هوش مصنوعی: تو که یاد تو بر تن پوش ملوک مینشیند، تو که نام تو میتواند زیبایی چهرهام را برافروزد.
هوش مصنوعی: این بیت به اشاره به مکان و مقام باارزشی دارد که در آن، جهان به عنوان یک پرده یا نمایشگاه به تصویر کشیده شده است. در واقع، این مکان، جایگاه خاصی است که به خوبی برازنده و شایسته تجلیات مختلف دنیا و پدیدهها میباشد.
هوش مصنوعی: به خاطر نظر و حکمت تو، چشم حکومت روشن شده و به واسطهی شمشیر تو، آستین دین معلم، پر از جلوه و قدرت شده است.
هوش مصنوعی: تو ارزش و مقام بالایی داری که مانند نگینی در دستان کسی نشان دهندهٔ زیبایی و قوت تو است. بر دشمنان تو از هر سو چیره شدهای، مثل حلقهای که به انگشت مینشینید و آنها را تحت کنترل خود دارد.
هوش مصنوعی: اگر آسمان مانند زنگی، محافظ بام تو نیست، پس چرا باید خورشید و ماه با شادی به صدا درآیند؟
هوش مصنوعی: تو کار را به عهده بگیر و به ما دستور بده، زیرا از آسمان هم برای تو خدمت میکنند و با ستارگان نیز به تو نعمت و خواستههایت خواهند رسید.
هوش مصنوعی: هیچ چیز بدون اجازه تو نمیتواند آغاز شود، نه شب که چتر خود را باز کند و نه صبح که پرچم خود را برافراشته کند.
هوش مصنوعی: ولایتی که قبل از این به خاطر نگرانیها و مشکلات مشابه دوزخ نمرود به نظر میرسید، اکنون بهشتی مانند ارم شده است.
هوش مصنوعی: برای سفر از گنجه به بغداد، اگرچه راه دوری را باید طی کنی، اما در کنار دریا میتوانی از زیبایی و آرامش سواحل لذت ببری.
هوش مصنوعی: با شروع حرکت اسب، زمین به شتاب در آمده و آسمان نیز به دور آن هشت گانه میچرخد.
هوش مصنوعی: زمانی که تو، مانند آفتاب، بر سطح نقرهای براق تابیدهای، مانند کوهی هستی که گروه و لشکر در اطرافت جمع شدهاند.
هوش مصنوعی: تو این زمین را از دشمنان پاک کردی، همانطور که علی (علیه السلام) کعبه را از بتها پاک کرد.
هوش مصنوعی: نه در سرزمین خراسان نشانی از ظلم پیدا است و نه نشانهای از بیعدالتی در زلفهای عدالت وجود دارد.
هوش مصنوعی: به آرامی و به تدریج زخمهای دشمن را برای همیشه درمان کن، زیرا عقل و درک نمیتوانند در هیاهو و عجله به نتیجهای دست یابند.
هوش مصنوعی: خداوند را شگفتانگیز میدانم از این لشکر بیپایان تو که هیچ شکل هندسی نمیتواند آن را به تصویر کشد.
هوش مصنوعی: هر زمان که تو حرکت کنی، پرچمات مانند یک شیر به اهتراز درمیآید و تو میتوانی با قوت و استقامت زمین را به چالش بکشی.
هوش مصنوعی: هر زمینی که سپاه تو به آن حمله کند، کالای ارزشمند در آن زمین تباه و خراب خواهد شد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک لشکر بزرگ و قدرتمند اشاره دارد که از زمان سنجر (یکی از پادشاهان سلسله سلجوقیان) به یادگار مانده است. شاعر تأکید میکند که این لشکر برای دستیابی به قدرت و ثروت جم (که به نماد سلطنت و شکوه اشاره دارد) گردآوری شده است. در واقع، این تصویر به زبانی زیبا و شاعرانه از عظمت و نفوذ آن زمان سخن میگوید.
هوش مصنوعی: زمانی که شجاعان از طمع و بیتمال دست بکشند، زندگی به شکل نامشخص و مبهمی خواهد بود.
هوش مصنوعی: صدای موسیقی زیبا و دلنشین در فضا پخش میشود و به گوش جهانیان میرسد، آهنگی لطیف و زیر که در دل آسمان طنینانداز است.
هوش مصنوعی: افراد بزرگ و با افتخار، هرگز خود را به ذلت نمیکشند و دلیران هرگز از فدای جان خود برای غمها دریغ نمیورزند.
هوش مصنوعی: بر اثر نبرد با شیران، تیغها رنگ خون آنها را به خود گرفته و از خاک و غبار میدان جنگ، سرمهای به تیغها افزوده شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر صدای بلندی که ایجاد شده، کوهها به لرزه درآمدهاند و به خاطر فریاد قوی، آسمان به حالت سکوت و فرو رفتهای درآمده است.
هوش مصنوعی: در برابر تیغ مرگ، سلاح خود را کنار گذاشته و آمادهام. در مواجهه با حمله مشکلات، با قدرت قدم برمیدارم.
هوش مصنوعی: سوارکاری با نیزه در میان میدان جنگ حضور دارد و مانند شیری چابک و توانمند، در دستش آماده حمله است.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به ویژگیهای شخصیتی و احساسی اشاره دارد. روان شیران به زیبایی و غرور اشاره دارد که مانند زلف دلبران است، نشاندهندهی جذابیت و درخشندگی. همچنین، دهان مردان به چشم سفلگان تشبیه شده که میتواند به طرز تفکر یا بیاحساسی اشاره کند. بهطور کلی، این بیت تضادی بین احساسات عمیق و سطوح پایینتر تفکر یا رفتار نشان میدهد.
هوش مصنوعی: دلیران برای دستیابی به پیروزی و جاودانگی، جان خود را فدای فنا و نابودی میکنند. آنها با شهامت در برابر ناامیدی و عدم وجود، ایستادگی میکنند و گاه به خود میگویند که باید بر ترسها غلبه کرده و راه خود را ادامه دهند.
هوش مصنوعی: از صدای رزمندگان و ضربههای شمشیرها، بدن رستم از ترس میلرزد و اعضای او به لرزه میآید.
هوش مصنوعی: بهوش رزمجویان، مرگ با آغوش باز به سمتشان آمده و از جوهر دشمنان، جانشان را میگیرد.
هوش مصنوعی: تو به آنجا میروی که پیروزی را در دست داری، مانند فیل پیر در روزهای پایانی و مانند شیر زنده و با نشاط!
هوش مصنوعی: زینت اسب به خاک هفت کشور پوشیده شده و صدای طبل، سقف آسمان را شکافته است.
هوش مصنوعی: سلطان در میدان جنگ پرچم پیروزی را برافراشته و نشان از تسلط و قدرت خود را بر بلندای پرچم نشانده است.
هوش مصنوعی: هر جا که دو صف به سمت جنگ آماده شوند، کافی است که شمشیر تو بر اساس عدالت باشد.
هوش مصنوعی: هیچکس در جهان نبوده و نخواهد بود که به اندازهی تو صاحب مقام و منزلت باشد، از زمان آدم تا عیسی مریم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تا زمانی که نور و لطف الهی مانند آسمان بینهایت و گسترده باقی بماند، همواره و به طور مداوم، این نعمتها کاهش نخواهند یافت. به عبارت دیگر، برکات الهی هیچگاه کم نخواهند شد.
هوش مصنوعی: به نام خدا، دعا میکنم که بر پایهای مطمئن و محکم، حمایتها و کمکها به سوی پادشاه عادل نثار شود و از این درگاه قدرت و یاری به سوی او روانه گردد.
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر تو در نظم و ترتیب خاصی درآمده و قوانین جامعه به قدرت تو استوار شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دژم شده ست مرا جان از آن دو چشم دژم
بخم شده ست مرا پشت از آن دو زلف بخم
لبم چو خاک درو باد سرد خواسته شد
دلم بر آتش وز دیده گشته وادی زم
مشعبد است غم عشق هر کجا باشد
[...]
همی روم سوی معشوق با بهار بهم
مرا بدین سفر اندر ،چه انده ست و چه غم
همه جهان را سر تا بسر بهار یکیست
بهار من دو شود چون رسم به روی صنم
مرا بتیست که بر روی او به آذرماه
[...]
خلاف بود همیشه میان تیغ و قلم
کنون ببخت ملک متفق شدند بهم
چگونه کلک که بر دشمنان و بر یاران
از اوست راحت و محنت از اوست شادی و غم
ضعیف جسم و تن خصم از او شده است ضعیف
[...]
نهاد زلف تو بر مه ز کبر و ناز قدم
کراست دست بر آن مشک گون غالیه شم
چو بود عارض تو لاله طبیعی رنگ
مگر نمود مرا عنبر طبیعی خم
بهاری روی تو از زلف تو فزون گشته ست
[...]
گهی ز مشک زند برگل شگفته رقم
گهی ز قیر کشد بر مه دو هفته قلم
گهی زندگره زلف او سر اندر سر
گهی شود شکنِ جَعدِ او خَم اندر خَم
رخش چو لاله و بر لاله از شکوفه نشان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.