گل همچو رویت زیبا نباشد
نرگس چو چشمت رعنا نباشد
دردی چو دردم مشکل نیابی
حالی چو حالم رسوا نباشد
بیمار خود را هم پرسشی کن
کاحوال عالم پیدا نباشد
مانند اشکم باران نبارد
چون سیل چشمم دریا نباشد
گفتی که وصلم فردا بیابی
امروز خواهم فردا نباشد
احوال خود را پیش که گویم
چون با تو گفتن یارا نباشد
از غم جلال است افتاده تا تو
دستش نگیری بر پا نباشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.